فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

ماساژ دادن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مشت‌ومال کردن

فونتیک فارسی

maasaazh daadan
فعل متعدی

to knead, to massage, to rub, to rub down

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

به‌آرامی عضلات پشتش را ماساژ داد.

she gently kneaded the muscles in his back.

پلکش را به‌آرامی ماساژ داد.

She gently massaged her eyewinker.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ماساژ دادن

  1. مترادف:
    مالش‌دادن مشت‌ومال کردن

ارجاع به لغت ماساژ دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ماساژ دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ماساژ دادن

لغات نزدیک ماساژ دادن

پیشنهاد بهبود معانی